آخرین فیلم وی (به نویسندگی و کارگردانی سی جی چاندور) داستان پیرمردی است که بشدت به کشتی کوچکش وابسته است اما یکروز در حین گشت و گذار در دریا دچار توفان میشود و روزها بدون هیچ امکانات خاصی مجبور است در قایق نجاتش سر کند و برای زنده ماندن تلاش نماید...
در باره این فیلم و همچنین حال و هوای این روزهای رابرت ردفورد گفتگویی انجام دادهایم که در ذیل مشاهده میکنید:
- نیم قرن فعالیت حرفهای شما کارنامه خاصی برایتان در زمینه بازیگری رقم زده است. در این کارنامه همه نوع کاراکتر میتوانیم ببینیم. با این همه شما در آخرین فیلمتان کاراکتری را خلق کردهاید که بهشدت به زحمت میافتد ضمن اینکه تنها بازیگر فیلم نیز هستید. چه شد که ایفای این نقش که حتی نامی نیز ندارد برایتان جذاب شد؟
خب این حرف درست است که در طی همه این دههها من فیلمهای زیادی و در ژانر های متفاوت بازی کردم. اما بنظرم هیچ بازیگری حتی اگر بسیار پرکار هم باشد و عمر نوح هم بکند (می خندد) بتواند تمام کاراکترهای مورد نظرش را بازی کند. شخصیت پیرمرد فیلم "همه چیز از دست رفته" برای من از چند نظر جذاب بود. اول اینکه او به معنای واقعی کلمه تنها است. در این حالت تمام بار فیلم و پیشبرد داستان بر دوش شما میافتد. منظورم این است که مسئولیت شما در مقام بازیگر و در اینجا تنها بازیگر صد چندان میشود. من واقعا دوست داشتم در این سن و سال چنین کار پرزحمتی را انجام دهم و بار دیگر خودم را ثابت کنم. دوم اینکه هم نسلان من و بازیگران هم دوره من برای درخشیدن در سینما و ثابت کردن خودشان زحمات فراوانی کشیدند. و هرکدام به فراخور استعداد حتما ایدهآلهایی داشتند و برای کارشان اصولی را مبنا قرار داده بودند. برای من بازی در همه چیز از دست رفته به نوعی یک بازگشت به اصول حرفهایام بود.
- پس در این میان کارکردن با کارگردانی که دومین فیلمش را میساخت و حدود 40 سال از شما کوچکتر است هیچگونه ترسی در پی نداشت؟
به هیچ وجه. اصلا. ذرهای در کار چاندور تردید نداشتم. میدانید که او نویسنده قهاری است و در این زمینه خودش را ثابت کرده است. همین دو سال پیش بود که در سن 37 سالگی برای اولین فیلمش (تماس حاشیهای) نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمنامه اوریژینال شده بود. قصه "همه چیز از دست رفته" را نیز بسیار خاص و گیرا نوشته بود. میتوانم اعتراف کنم که من مجذوب قصه شده بودم. و اصلا بگذارید چیزی را به شما بگویم. وقتی دیدم تنها یک کاراکتر در این داستان است به خودم گفتم این بهترین راه برای نشان دادن تواناییهایی است که پیش از این هرگز از خودم بروز نداده بودم. برخورد منتقدین و تماشاگران نشان میدهد فکرم درست بوده است. مسئله دیگر در باره چاندور این است که در دو سه سال پیش وقتی او را دیدم با همین فیلمی که گفتم (تماس حاشیهای) به ساندنس آمده بود. در جا استعداد او را تشخیص دادم و برای فیلمش حمایتهای پخش و اکران از طرف ساندنس انجام گرفت و نوع کار او نشان داد که این سرمایه گذاری معنوی واقعا درست بوده است. چاندور میتواند در سالهای بعد حرفها و قصههای فراوانی برای گفتن داشته باشد.
- شما در کن 2013 در مراسم اکران فیلم همه چیز از دست رفته در باره سینمای معنوی و ارزش بازیگران صحبت کردید. نظرتان در باره جایزههای سینمایی چیست؟ آیا جوایز سینمایی را بیشتر مادی میبینید یا معنوی؟ به هرحال شما برنده جایزه اسکار هم هستید و امسال نیز این شانس بزرگ را دارید که دوباره این جایزه را تصاحب کنید.
می خندد. بگذارید من سئوالی از شما بپرسم؟ بحث سینما و بازیگری را لحظهای کنار بگذارید. آیا انسانی را میشناسید که از گرفتن جایزه چه معنوی و چه مادی شاد نشود؟ خب در زمینه حرفه ما نیز اینگونه است. مسلما هر بازیگری از کسب جایزه خوشحال میشود. به ویژه اگر سن و سالی هم از او گذشته باشد طبعا جایزه برایش بار معنوی و طعم اینگونه دارد. از طرفی برای آدم به سن وسال من بعید میدانم جایزه گرفتن همه چیز باشد. به هرحال من یک بار مزه گرفتن جایزه اسکار را چشیدهام و اگرچه آن برای سالها پیش و مربوط به کارگردانی بود نه بازیگری (رابرت ردفورد در سال 1981 برای کارگردانی فیلم "مردم معمولی" موفق به کسب جایزه اسکار بهترین کارگردانی شده بود) اما به هرحال میدانم این چایزه چه طعم مطبوعی دارد (مفصل می خندد). این بار اما و اگر برای جایزه اسکار بازیگری نامزد شوم و موفق هم بشوم باید بگویم قطعا خوشحال خواهم شد ولی بازهم تکرار میکنم برای من مهم این است که همیشه بازیگر باقی بمانم. حالا چه بازیگر جایزه گرفته چه بازیگری که دستش به اسکار نرسیده (میخندد).
- اجازه بدهید قدری به عقب برگردیم. انتظار شما از سینمای دهه 60 یا 70 چگونه بود؟ آیا فیلمهای آن دوران شما را اقناع میکرد؟ فیلمهایی نظیر همه مردان رئیس جمهور (1976) به نوعی تاریخ ساز شدند. آیا آن آثار را هنوز میبینید؟
من تفاوت خاصی برای تغییر نوع انتظار از سینما و توقع نسبت به آن هرگز نداشتهام. دیدگاهم را در سئوال اولتان در باره سینما توضیح دادم. همیشه سینما برای من دریچهای به سوی زندگی بوده است. یک پنجره که شما میتوانید از درون آن انواع دیگر زندگی و مردمان دیگر را ببینید که میتوانستید جای آنها باشید. در حقیقت من بیش از 50 سال است که به دنبال حقیقت زندگی میگشتم. سینما این فرصت را به ما میدهد که بتوانیم انواع زندگی و انواع آدمها را بدون توجه به سن و سال و ملیت و وضع فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آنها ببینیم و حتی بتوانیم ازاین قصههای زندگی تاثیر بگیریم. در مورد دهه 60 و 70 نیز البته بسته به اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی فیلمهای خاصی نیز ساخته شد. مثل همان فیلم همه مردان رئیس جمهور، ولی در همه حال نگرش من بیان حقیقت در سینما بوده است.
رابرت ردفورد و سی جی چاندور در پشت صحنه فیلم همه چیز از دست رفته